نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 عاشق                           عاشق تر

نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@   
نبودش  @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه 
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره از درو دیوارش غم 
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت 
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش 
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و  گنجشک  کلاغای 
سیاه پوشن ، چراغ خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی ،   دیگه  ساعت رو 
طاقچه شده کارش فراموشی  ، شده کارش فراموشی  ،  دیگه  بارون نمی 
باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو که نیستی  توی  این خونه ،  دیگه  آشفته 
بازاریست  ،  تموم  گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از 
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت 
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم 
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو 
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری 
گفتم که تو می دونی،سرخاک 
تو می میرم ، ولی 
تا لحظه مردن 
نمی گیرم 
از دل

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:22 | |







 پسر عاشق.......

 


پسری یه دختری رو که توی یه سی دی فروشی کار می کرد، خیلی دوست داشت.

اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.

هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با او.

       

بعد از یک ماه پسرک مرد.

وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت، مادر پسرک گفت: که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد.

دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده.

دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد.

میدونی چرا گریه می کرد؟

چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد

 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:22 | |







 سوال

نظرتون روبگید

 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:21 | |







 تو دریایی و من موجی اسیرم

 

 

 

که می خواهم در آغوشت بمیرم

 

 

 

بیا دریای من آغوش بر کش 

 

 

 

نمی خواهم جدا از تو بمیرم

 


 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:21 | |







 

دروغکی عاشق نشو.........

قلم خشک شده است و نای نوشتن را ندارد دستهایم بی رمق است ،افکارم درهم گردیده است ... از چه میخواهم بنویسم .... درد دلم دو چندان میشود ، قطره اشکی از چشمهایم زاده میشود ، ضربان قلبم حالت عادی را ندارد ..... محکوم به چه هستم ؟
جرمم چیست ؟ گناهم چیست ؟ تاوان گناهم چند سال هست ؟
چوبه دار ، آیا مجازاتی عادلانه هست ؟
حال آن مجازات را با اشتیاق می پذیرم و اعتراف میکنم و سر به فرمان قاضی چرخ و فلک فرود می آورم مرگ را با آغوش باز پذیرا میشوم چون تو........... از غم و اندوه زندگانی کاسته آن را از دوش بر میداری . سیه روزی ؛ تیره بختی و سرگردانی را سر و سامان میدهی . تو نوشداروی ماتمزدگی و ناامیدی می باشی ، دیده سرشک بار را خشک می گردانی ، تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز توفانی در آغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند .....
میگویند جرمم خیلی سنگین است جرمی که دیگر مجرمانش کم شده ، دیگر کمتر کسی خود را آلوده میکند ...
جرم من عشق است ، دوست داشتن است ، وفاداری و دل نشکستن است 
یاد شاعر توانای معاصر فریدون مشیری افتادم :
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است ، سینه دنیا زخوبی ها تهی است صحبت از آزاده گی ، پاکی ، مروت ابلهی است ......
صحبت از پژمردن یک برگ نیست ، فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست ، فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نروییده بود ، فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست ، درکویری سوت و کور ، 
در میان مردمی با این مصیبتها صبور ، صحبت از مرگ محبت ، مرگ عشق !
گفتگو از مرگ انسانیت است . 
مرا به همه چیز محکوم کردند ، عیبهایی را که برایم شماردند باعث شد در اندیشه هایم و خیالات خودم گم شوم ، قدرت تمرکز نداشتم گویی افکارم را از دست داده بودم ... انگار گناهکار من بودم که عاشق شده بودم ... انگار همه چیز حقیقت داشت جزء عشق خالصانه ی من !
حس کردم در محضر معلمی هستم بدون داشتن جواب موجه برای انجام ندادن کارهایش ....
زبانم بند آمده بود ، اما در درونم فریادی بود ، اعتراضی ، و حرفهایی که هیچ کس را محرم شنیدارش را نمی دانستم ....
همه آنها را در درونم خفه کردم و گوش دادم با آنکه برایم سخت بود : بر عشقم نهیب می زدند ، با تمسخر نگاه میکردند و به محبتهایم به چشم تحفه های به درد نخور می نگریستند .
اما آنها برای من مادیات نبودند همه تک تک آنها احساسات من بودند ، احساساتی که عادت داده شدند ، و مرا به جرم اینکه عاشق شده ام ، دوستش دارم محکوم به جدا شدن کردند و خواستند جسم ما را از هم جدا کنند با خورد کردن احساسات و یا با شکستن غروری که دیگر .................. چیزی نمانده بود تا التیام یابد .
انگار دروغ و ریا کاری بهترین کلیدهای موفقیت و رسیدن به هدف است .
چرا ؟
این متن را به کسانی تقدیم میکنم که میخواهند مرا از عزیزترین کس زندگیم دور سازند ، غافل از اینکه این جسممان هست که دور میشود نه قلبهایمان
 .

ای عشق اولین وآخرینم دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:18 | |







aliakbarzadeh ikuki(40) Shabhaye Jonoon


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:13 | |







 

 

 

 ترتیل منشاوی

 

دانلود بخش اول با حجم ۱۰۰ مگابایت

دانلود بخش دوم با حجم ۱۰۰ مگابایت

دانلود بخش دوم با حجم۸۳٫۵ مگابایت

 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:9 | |







 دانلود فیلم ایرانی سرنوشت

 


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:7 | |







 فیلم ایرانی گشت ارشاد

Gasht%20Ershad%20(SedaBaran.IR)  فیلم جدیدگشت ارشاد

فرمت : MKV
حجم :۷۸۰ مگابایت
محصول : ایران
زبان : فارسی
ژانر : کمدی
کارگردان : سعید سهیلی
بازیگران : حمید فرخ نژاد ، پولاد کیمیایی ، ساعد سهیلی و …
خلاصه داستان : سه جوان از جنوب شهر تهران برای به دست آوردن پول دست به کارهای خلاف می زنند و در این بین گریزی نیز به کارهای گشت ارشاد می زنند تا مردم را سر کیسه کنند. اما این کارها برایشان به زودی دردسرهای بزرگی به همراه خواهد داشت.
 

 

[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:6 | |







نیما دادگستر
- 2012-09-13 14:41

«آیفون 5 برترین تلفن هوشمند دنیا است. با کیفیت‌ترین سخت‌افزار را همراه با چیپ قدرتمند A6 و نمایشگر 4 اینچی شگفت‌انگیز رتینا دارد. سیستم عامل آن، iOS 6، مست‌کننده‌تر از شراب شعر حافظ است. بدنه فوق نازکش که تماماً از آلومینیوم و شیشه ساخته شده، طاق نصرت طراحی صنعتی است. این تلفن هیچ چیزی نیست... جز شاهکار، شاهکار، و باز هم شاهکار.» 

اصلاً بیایید فرض کنیم که جملات فوق سرتاسر درست باشند؛ ولی حتی با این جملات هم نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که طراحی آیفون 5 به طرز ظالمانه‌ای ملال‌آور است! 

از شما می‌خواهم که در ادامهٔ مطلب با من همراه باشید؛ متن بسیار جالبی را انتخاب کرده‌ام که می‌تواند چشم‌انداز خوبی از گذشته، حال و آینده در اختیارتان قرار دهد.


[+] نوشته شده توسط Ap.5 در 1:3 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد